شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

صدای پارس سگ هایکباره بلندشد.کریم ناتورپشت پرچین سنگی دست پاچه وهولازجاپرید.گرزش رااززمین برداشت وبه دوروبرنگاه کرد.نیمه های شب بودوتاریکی انگارغلیظ ترشده بود.کریم به آوایی گنگ ونامفهوم که ازنزدیک خاکستان کهنه می آمدگوش داد.انگارکسی درخاکستان بیت می خواند.کریم چشم تیزکردوبه ردصدانگاه کرد.هیچ چیزندید.چشم هایش انگاربه تاریکی عادت نکرده بود.چشم بست وگشود.دوباره چشم بست وگشودوبه تاریکی پیش پایش نگاه کرد.آرام دست پیش بردوپابه پاجلورفت .پشت دیواره ی کوتاه پرچین سرکج کردوازروی دیواره ی سنگی به تاریکی خیره شد.....

 

برگرفته ازداستان شادی های پنهانی  ازمجموعه داستان نیمدری  نوشته غلام رضارضائی


امروزبم فردامسجدسلی.......(خدای ناکرده)
امیداست که آینده ادامه فجایع گذشته نباشد