نقش های تابستانی ---
ستارگان خسته از
ورزشباهنگامان
شب شب ها
سبدگل برطاقدیس ها
نهادو
به زیرپلکی
خواب می کندآنچ را:
اگرچهره می دوختی ومی دیدی ،آه
ازکارون هم گذشت این دیر
وطنین
ازصحفات اقطاب
چه می گذشت ...
شعر،گاه حرف است
نازوبه باز
درتنگ ها وسایه هاش
شکل دیگری ست
مثل چترهای تاول
که بردامن تنگ او
نقش های تابستانی می زند
---یارمحمداسدپور---
ه
از عقیمی و مرگ نمی گذشت کرم تابنده
می رویاند
لاشه یی را که می رفت و
پل های دیگر اما
در باد ایستاده ای
و انگیزه ی دعا را می جویی
هرگز اینگونه
سُم نکوبیدند بر ستاره ی بدرود.
*** هوشنگ چالنگی ***