شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

این عکس زیباکاری است ازدوست عزیزم آقای هوشنگ فرجی فر

وی علاوه برخبرنگاری روزنامه ایران وخبرگزاری ایرنا از زمره محققین راستین فرهنگ بختیاری است که تلاش خستگی ناپذیر او در بسط فرهنگ وهویت بختیاری ستودنی است

آقای فرجی فر در راستای کنکاش وپژوهش درعرصه فرهنگ بختیاری باآغوش بازآماده بهره گیری از همفکری ومساعدت های همتباران عزیزمی باشدوهمراهی شماعزیزان راطالب است .همچنانکه خواجه حافظ می فرماید

مابدان مقصدعالی نتوانیم رسید        هم مگرپیش نهدلطف شما گامی چند 

شما عزیزان می توانیدازطریق این وبلاگ ویاشماره تلفن ۰۹۱۶۶۸۱۱۰۱۷ یا ۳۳۳۳۹۰۰ -۰۶۸۱ بااین دوست عزیز ارتباط برقرارکنید.

****

درهرحال همتباران بختیاری به واسطه شان و شخصیت والای خوداستحقاق همه گونه تکریم وتقدیر را دارند وقدم گذاشتن وتلاش در راه گسترش این فرهنگ اصیل وایرانی خودافتخاری بس بزرگ بشمارمی آید امیدکه همه عزیزانی که دراین مسیرگام برمی دارندهمواره همتشان بلند وپیروزباشند.

حافظ نهاد نیک توکامت برآورد                      جانها فدای مردم نیکونهادباد

چم آسیاب

چم آسیاب- ایام عید۸۵

mis

**mis**

۱۲۸۷ خورشیدی

ماهی درآسمان نبود

حتی ستاره ای

انفجار       

Oil…oil…oil...              

این فریادرینولدز بود

که پس ازآن

دارسی هم ازخداخواسته

سی دار

برفرازشهربرافراشت

تافرضیه تجسد و نفت را

برآیندگان

به اثبات رساند

***

کوچش آغازشد

وپدران

پایان خودراآغازکردند

باسکه های شاهی دردست

و مادران

گیسوان شلال خودرا

به آفتاب سپرده بودند

اما دریغادریغ

وخلاصه چپاول

همین سه حرف بیش نبود

که نبود

***

سال ۱۳۸۷

خورشیدی درآسمان نبود

وکودکان

درمیدان های سیاه نور

مرگ رابه بازی می گرفتند

تاشهر همچنان

دلخوش ازاختصار

سه حرف   mis

میان هجاهای بلندآتش ها

بسوزد

آه ای آتش جاویدان

ریشه هاتان

ازکجاست؟

****  رامین یوسفی  ****

ایام عیدبازهم به مسجدسلیمان رفتم

مثل همیشه مثل سالهای قبل وسالهایی که خواهد آمد

 

بازهم محبتهای مادرکه پایانی نداشت

اینباردستهاش رنجورتر وتکیده ترازقبل بود

ودرکنارآن رنج واندوه پدر

 

آنجاکه باشی انگاری راحتتر نفس می کشی

آنجا که باشی خودرابه ستاره ها نزدیکترحس می کنی

وقدمهات بلندتر ومحکم تر برداشته می شود

آنجا که باشی معنای صفا وصمیمیت رابهتردرمی یابی

ومحبت وصداقت مردم را

درعمق نگاههایی که آکنده ازرنجهای کهنه است خواهی خواند

همسایه هات غریبه اما آشنا وصمیمی اند

باکودکانی رنجوروگرسنه اما پرهیاهووبازیگوش

وخرابه های سرمسجدکه همچنان روبه خرابی می روند

ومسافران نوروزی رابه نظاره خودمشغول می کنند