شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

نوروزتان مبارک

                                                             عکس از فراز دلا


در خلسه سپری شده یک سال غفلت

و درفراز و فرود سرنوشت

در انتظار نوشخند بهار، قطار زمان را نظاره گریم

که می خرامد و می خروشد با دود و بوق


پس بی هیچ پاداشی خرج محبت کنیم زیرا ما تنها خاطره ایم


عیدتان مبارک هرروزتان نوروز


***************

گذرگاه زمان

در گذر گاه زمان

خیمه شب بازی دهر،

با همه تلخی وشیرینی خود میگذرد.

عشقها میمیرند،

رنگ ها رنگ دگر میگیرند...

و فقط خاطره هاست

که چه شیرین . چه تلخ

دست ناخورده به جا میماند

                                           مهدی اخوان ثالث

======

هر وقت به این تصویر نگاه می کنم به یاد شعر شاملو می افتم

شعر: دختران انتظار

شاعر: زنده یاد احمد شاملو

 

دختران دشت!

دختران انتظار!

دختران امید تنگ

در دشت بی کران،

و آرزوهای بیکران

در خلق های تنگ!

دختران آلاچیق نو

در آلاچیق هائی که صد سال! -

از زره جامه تان اگر بشکوفید

باد دیوانه

یال بلند اسب تمنا را

آشفته کرد خواهد...

 

دختران رود گل آلود!

دختران هزار ستون شعله،‌به طاق بلند دود!

دختران عشق های دور

روز سکوت و کار

شب های خستگی!

دختران روز

بی خستگی دویدن،

شب

سر شکستگی!-

در باغ راز و خلوت مرد کدام عشق -

در رقص راهبانه شکرانه کدام

آتش زدای کام

بازوان فواره ئی تان را

خواهید برفراشت؟

 

افسوس!

موها، نگاه ها

به عبث

عطر لغات شاعر را تاریک می کنند.

 

دختران رفت و آمد

در دشت مه زده!

دختران شرم

شبنم

افتادگی

رمه!-

از زخم قلب آبائی

در سینه کدام شما خون چکیده است؟

پستان تان، کدام شما

گل داده در بهار بلوغش؟

لب های تان کدام شما

لب های تان کدام

- بگوئید !-

در کام او شکفته، نهان، عطر بوسه ئی؟

 

شب های تار نم نم باران - که نیست کار -

اکنون کدام یک ز شما

بیدار می مانید

در بستر خشونت نومیدی

در بستر فشرده دلتنگی

در بستر تفکر پر درد رازتان،

تا یاد آن - که خشم و جسارت بود-

بدرخشاند

تا دیر گاه شعله آتش را

در چشم بازتان؟

 

بین شما کدام

- بگوئید !-

بین شما کدام

صیقل می دهید

سلاح آبائی را

برای

روز

انتقام؟

 

دانایی

آنچه موجب تمایز انسان با سایر موجودات می گردد چیست ، قدرت تفکر ، منطق ،اراده ،نبوغ ، کلام ،اجتماعی بودن و...  . اما آنچه باعث شده جوامع و تمدن بشری شکل بگیرد اجتماعی بودن انسان و تمایل به تعامل با دیگران و تبادل افکار و اطلاعات است .به جریان انداختن اطلاعات حاوی علم و دانش و تجربه به سایرین یکی از رموز موفقیت در دنیای امروز و از شروط تکامل و بقای آن  است. زیرا از این طریق است که انسان به شناخت می رسد. تا قبل از افلاطون فلاسفه یونان هرکدام برای فضایل بشری انواعی را برمی شمردند اما از منظر افلاطون فضیلت آدمی در گرو ۴ عامل است

خویشتنداری -جرات - عدالت ودانایی

ازنظر وی همگی این عناصر فی نفسه خوب  اند اما یکی از آنها بر همگان رجحان دارد  وآن دانایی است افلاطون معتقداست اگر چیزی را دیدید که بزعم  سقراط به مرتبه دانایی رسیده باشد بدانید که آن شخص بطور قطع ویقین به آن سه فضیلت خویشتنداری ٬جرات ٬ عدالت دست یافته است .