شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار


روزی مجنون از روی سجاده ی شخصی عبور کرد.

مرد نماز را شکست و گفت:

مردک، در حال راز و نیاز با خدا بودم،برای چه این رشته را بریدی...؟؟؟

مجنون لبخندی زد و گفت:

من عاشق بنده ای بودم و تو را ندیدم،تو عاشق خدا بودی چطور مرا دیدی...؟؟؟

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 12:01 ق.ظ

مردی پولدار درخانه خود تمساح نگهدارى میکرد،یک شب مهمانى گرفت و جوانها را به لب استخر برد وگفت هرکس طول استخر را شنا کند واز بین تمساحها جان سالم به در ببرد به او یک میلیارد و یا دختر زیباى خود را به عقدش در میاورد، مرد درحال صحبت بود که جوانى به استخر پرید وشنا کرد و سالم بیرون آمد، مرد حیران مانده بود، به جوان گفت پول را میخواهى
یا دخترم را؟!؟ جوان گفت هیچ کدام، فقط خواستم بگم من بچه "مسجدسلیمانم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد