به سوگ پهلوان ما
که دریای محبت بود
که سرشار صداقت بود
و جان خسته ز اندوه گران
شهرخاموشی
انیس و همدم درد و مرارت بود
صدای حسرت و هیهات
ز هر کوی و به هر برزن
برپاخاست
یگانه پهلوان ما
همانا مظهر اخلاق
بسوی مرگ مرکب تاخت
در این دنیای پرغوغاکه از اخلاص و از آزادگی
نام و نشانی نیست
دراین میدانگه تزویر
یگانه پهلوان ما
که راهش رهنمای ماست
به ما آموخت
مردی و مردانگی در زور بازو نیست
و ما را گفت
عشق جاودان ،سرشت مهر
و گنج معرفت
در خدمت خلق است
کنون او با غمش تنهاست
و سینا
با هزاران چشم اندوه بار
گریزی نیست
ز داغ بهمنی دیگر
معلم
تا ابد مصداق عشق است
ولی اندوه مرگش در دل پیر و جوان برجاست
صفای یاد او
تا بیکران با ماست