مسجدسلیمان

 

بوی ترانه ی گمشده می دهی

بوی لالایی باغ های کنار

کنار کتیبه های کورش و زرتشت

 

تو از قبیله ی شعری

تو را از چهار راه خسته ی نفتون می شناسند

از خضوع آبشارهای تمبی

از غروب کاهگلی چشمه علی

و پنجشنبه های باستانی

کلگه و چهاربیشه

شهر من

خورشید در چشمانت نمیرد

که غرور را پرغزل

بر پیشانی ات بوسه می زنند

آنانی که پرسشی داشتند و

از روزگار ما رفتند.

--------------  سعید مرادی

 از مجموعه جمجمه های بی امضا