مسعود بختیاری آنکه رویایش در احیای فرهنگ و زبان ایل همچون گل های باوینه در همه سرزمین بختیاری رشد و تجلی یافت و ترنم سحرانگیز و سوز عاشقانه اش مرهمی شد برای عاشقان و دلسوختگانی که طراوت و پاکی روح بختیاری را با خوی سلحشوری و ستیزه جویی نیاکان خود را درآن می یافتند یادش همیشه گرامی
مو غریوای ولاتم که ندارم ره و جایی هر چه امداد از ینم نیرسه صدام و جایی آسمان اوری گرد ولات تنگ کرد مو چتو طاقت کنم با ای جدایی روزگار چه زم اخوی که خوم ندونم .... |