جای این حوصله خالیست
پشت تردیدچه پنهان ماندست
طفل اندیشه ی بی طاقت من
گریان است
و ز هرسودرسایه نور
به تماشای جهان می ایستد
وبه میراث نیاکان بشر
چشم غم می دوزد
اگراین عصرمهیب
نفت درچشمه آزادی مامی ریزد
چه عجب
بوی گنداب روانش آیا
می تواندبه مشام خردخفته گلزارامید
بوی بیداری راافشاند؟
جای این حوصله خالیست
پشت تردیدچه پنهان ماندست
طفل اندیشه ی بی طاقت من سرگردان
سربرآورده به جار
که ز میراث وطن
بجز ازرنج بجا
چه روامانده به ما
چه به جامانده ز ما
****غلام رضایی میرقاید***
بادرود
فردا سالروز تولد دکترمصدق است وفکرمی کنم این شعربی مناسبت هم نباشد
شادباشید
بادرود فراوان...نوشته هایت دلچسب هستند موفق باشی
سلام.گفتم میام اومدم.شعرات حرف ندارند.نیاز به تعریف های من هم ندارند.چون چیزی که عیان است ........همین.
بجاست اگر لینک لاگ و یا سایت دیگر همشهریانت را در کنار این سایت بگذارى.