روزی
خواهم آمد ٫ وپیامی خواهم افشاند
دررگهانورخواهم ریخت
وصدادرخواهم داد:ای سبدهاتان پرخواب !سیب آوردم ٫سیب سرخ خورشید
خواهم آمد ٫ گل یاسی به گداخواهم داد
زن زیبای جذامی را ٫ گوشواری دیگرخواهم بخشید
کورراخواهم گفت :چه تماشاداردباغ!
دوره گردی خواهم شد ٫ کوچه هاراخواهم گشت .جارخواهم زد:آی
شبنم ٫ شبنم ٫ شبنم
رهگذری خواهدگفت :راستی را ٫ شب تاریکی است .کهکشانی خواهم دادش
روی پل دخترکی بی پاست .دب اکبررابرگردن اوخواهم آویخت
هرچه دشنام ٫ ازلبهاخواهم برچید
هرچه دیوار ٫ ازجاخواهم برکند
رهزنان راخواهم گفت:کاروانی می آیدبارش لبخند
ابررا ٫ پاره خواهم کرد
من گره خواهم زدچشمان راباخورشید ٫ دلهاراباعشق ٫ سایه هاراباآب
شاخه هاراباباد
وبه هم خواهم پیوست ٫ خواب کودک رابازمزمه زنجره ها
بادبادکها ٫ به هواخواهم برد
گلدانها ٫ آب خواهم داد
خواهم آمددرآخوراسبان ٫ گاوان ٫ علف سبز نوازش خواهم ریخت
مادیانی تشنه ٫ سطل شبنم راخواهم آورد
خرفرتوتی درراه ٫ من مگسهایش خواهم زد
خواهم آمد ٫سرهردیواری ٫ میخکی خواهم کاشت
پای هرپنجره ای ٫ شعری خواهم خواند
هرکلاغی را ٫ کاجی خواهم داد
مارراخواهم گفت :چه شکوهی داردغوک!
آشتی خواهم داد
آشناخواهم کرد
راه خواهم رفت
نورخواهم خورد
دوست خواهم داشت .
------- سهراب سپهری --------