روز می وزد برضیافت های روشن آب ودلدادگان صبح همچنان مسموم انضباط خویشند من ازکدام گلوی زاده می شوم وقتی همه ی آوازها نای تعزیت دارند! مادرم همیشه می گفت: تمثال هامقدس اند من می خواستم قلب کوچکم راقاب بگیرم اما اکنون برصخره هامی بینم که مردان مقدس شمشیرهارارهاکرده وبه جستجوی سپیده ی صبح سرگردانند. (( یارمحمداسدپور))
اردشیر
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 09:36 ق.ظ