نیمی ازخودم نیمی ازدنیا ونیمی ازچشمانی که خیره اند به فرسایش لب هام این لیوان برای این همه جاداردنریزدآب برآسیاب این جنوب زاده ی آفتاب ... کمی ازخودم کمی ازتوراتنها همخوابه ی پلنگ های ماه ندیده کرده ام تولدصبح بسته به تصمیم ماست. شعرازفرزادنصیری شهنی
اردشیر
سهشنبه 4 مردادماه سال 1384 ساعت 10:30 ق.ظ
سلام فرزاد جان!شعرت قشنگ بود.مارو که فراموش نکرده ای؟درروزان قلم می زنم.برام مطلب بفرست.ممنون.بگو وبلاگ منو هم توی وبلاگتون بذارندمن این وبلاگ رو توی وبلاگم لینک کردم.بازم ممنون.
علی قاسمی
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1384 ساعت 08:56 ب.ظ
سلام فرزاد جان شعرت خیلی قشنگه و به قول خومون دیسست. اگه هم فرزاد پسر عمه ی خودم هستی که دیگه بیشتر. من علی هستم از هلند. بچه ها ایمیلم رو دارن. ایمیل بده برام. آقا اردشیر دمت گرم و سرت خوش باد
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام فرزاد جان!شعرت قشنگ بود.مارو که فراموش نکرده ای؟درروزان قلم می زنم.برام مطلب بفرست.ممنون.بگو وبلاگ منو هم توی وبلاگتون بذارندمن این وبلاگ رو توی وبلاگم لینک کردم.بازم ممنون.
سلام فرزاد جان
شعرت خیلی قشنگه و به قول خومون دیسست. اگه هم فرزاد پسر عمه ی خودم هستی که دیگه بیشتر. من علی هستم از هلند. بچه ها ایمیلم رو دارن.
ایمیل بده برام.
آقا اردشیر دمت گرم و سرت خوش باد