حکیمی راپرسیدند:چندین درخت نامور که خدای عزوجل آفریده است و برومند هیچ یک را آزاد نخوانند مگر سرو را که ثمره یی ندارد .دراین چه حکمت است؟
گفت : هردرختی را ثمره معین است که به وقتی معلوم به وجودآن تازه آید و گاهی به عدم آن پژمرده شود و سرو را هیچ از این نیست و همه وقت خوش است و این است صفت آزادگان!
برگرفته ازگلستان سعدی
به سرو گفتند چرا میوه نمی آری بگفتا که آزادگان تهی دستند
ناصرخسرو
ای سرو پای بسته به آزادگی مناز
آزاده من که از همه عالم بریده ام
رهی معیری