وطن
وطن آوازی ست به دهلیز تو به تو
کز تقارن اندیشه وهراس
فریادمی شود
وطن طیفی ست ز نور
به روزنه ی صبح
که هرصدایی به نوایش
آغاز می شود
از چه بگویم ای عشق
عجب شب بلندی ست
اگرچه هنوز هم
چراغی می سوزد
نه درخانه
که در دل
برخیز ای نازنین
جوجه زاغ باغ
دربیضه ی زمان
شکست و
پرکشید
شعر از غلام رضایی میرقاید