ازابتدای مهربانیت
تا جادوی آبی عشق
خاکساری عاشقانه ام
پرواز حنجره است
وقتی که نامت
هوارا معطر می کند
لب اگر بگشایی
بندری از گل و پر وانه ام
با خواب های خرم می روی و
من با بادبانی از جنون
در جزیره ی مرجانی مرگ
پهلو می گیرم
اکنون که خوشه ی پروین
با مرغ های دریایی
از آن دقیقه ی زخمی و ایستگاه پریشان
می شود .
*** آریا آریاپور***
سلام جناب اردشیر بزرگ. حالت چه طوره ؟ خوبی ؟ ایما رو نمی بینی خو ش حالی ؟مشتاق دیدار. حق نیهدارت. هماره شادکام و سلامت.
سلام
هم ولایتی عزیز
شرمنده ام که مدتی به دللیل گرفتاری و مشغله نتونستم به شما سر بزنم .
در دل چراغی بیفروز
تا در بلندای هلال محَرَم
و در محرم اسرار انسان
شکوه آزادی را
از سرزمین نبنوا
تا دشت لاله های واژگون
برفراز آسماری و دنا
فریادی دوباره کنیم.
واینک
ناله های <کوگ تاراز >
و <هیجار> مردان ایل
در کوچ تاریخ
حسین را
به <هیاری >
تمنا مکنند .
سلام پیا...خوبی؟چه خبرا گهو؟(همو کوکای خودمون)راستش بین بچه های آبادانی در مورد شهر زیبا و تاریخی مسجد سلیمان و بختیاری ها(که من مخلصشون هستم)بحث و بگو مگو پیش اومده که ظاهراً حل قضیه فقط با شما بچه های مه سلیمون عزیزه....به وب من بیاید و کامنتهای آخرین پست رو بخونید و یه جوری حلش کنید...یا علی ...خدا دیندات بو
شاه رفت
درود
شعر جالبی از آقای کریمپور را انتخاب نمودید.
در ضمن وقتی از فونت Tahoma استفاده می کنید خطوط بیش از حد به یکدیگر نزدیک می گردند.اگر ممکن است فاصله ی سطر را بیشتر نمایید یا اینکه فونت را تغییر دهید.
با سپاس