رنگ بهار هنوز نیامده است اینجا
تا بخواهی دیوانگی ولی به کوچههاست
و من نمیدانم چه بنویسم
از بس که تنهایم
و من
پراکنده نیستم
نیستم اصلا" ا
که پراکنده یا به سامان باشم
و فقط میدانم در گریههایم دستهایی است
و بدجوری عادت به تو دارم
مثل زبان مادری
و تا بیایم از دستِ یادهایت بیاسایم میمیرم
و حالا بگو این تصویر چندم یک خانهی ساده است
چند کتاب آشفته
چند شعر ناتمام
و عکسهایی که مردهی آلبوماند
و سرنوشتی که من دعوت نکردهام از او
باز مثل زبان مادری
یا تولدم
یا عشق
یا.
ا هرمز علیپور****
با سلام
وبلاگ خوبی دارین
موفق باشید
از وبلاگ من هم بازدید فرمائید و جهت افزایش ترافیک وبلاگتون منو با اسم ؛بزرگترین و پرمحتواترین وبلاگ اینترنت؛ لینک فرمائید
داغمه تازه کردی هرمز تا جایی که مو هم شعر گدنم گرهد:
کاشکی ایجور نیدیدمت/کرگلت فنا فنا ودر به در /درگلت تمارزو/دالویلت سرو خون/کی نرفینت کرد شهر خدا خوکرده ی مو؟/روز خوش به خس نبینه /به حق شازاده عبدلا
درود اردشیر عزیز
سپاس از پویایی تفکر و گزینش های خوب شما .
بدرود
درود
زیبا بود
ضمنا"
یادی از رادیو نفتی در وبلاگ ایران - خوستان - مسجدسلیمان
ذرود همشهری شرجی و بغض
سلامم را به دیار پدری برسان
منتظر حظورت هستم
پیروز باشی
باز هم اهنگ ناز دی بلال/ باز هم دل ایگره اینجو ملال/ یادم اومه از صفای کوه و دشت/ شاه منگشت و هوای خوب و دشت