-
پنج خرداد - روز فوران نفت روز مسجدسلیمان
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 13:42
در هیاهوی تردید و تزویر بوسه بر خاک تشنه ات می زنم نامت همواره بلند و قامتت استوار پنجم خرداد روز مسجدسلیمان مبارک
-
بازفت - اردیبهشت ۹۰
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 13:14
-
۲۸ اردیبهشت روز خیام
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 08:59
می در کف من نه که دلم در تابست وین عمر گریز پای چون سیمابست دریاب کــه آتـش جوانـی آبـست هُش دار که بیداری دولت خواب است *** دوری که در آمدن و رفتن ماست او را نه نهایت نه بدایت پیداست کس می نزند دمی درین معنی راست کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست *** اسرار ازل را نه تو دانی و نه من وین حرف معما نه تو خوانی ونه من هست...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1390 08:29
اندیشه ی دیرینه پرواز را حتی پر نیست بیرون شدن را زین قفس در نیست آیا رهی به غیر بردباری هست ؟ مرغ از قفس می گوید: (( آری هست )) محمد زهری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1390 08:41
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 مرآثی تنهایی بخوان! مراثی تنهایی ام را کنار کوچه های بیمار وقتی در ازدهام سایه های کولی بر استخوان خاک بوسه می زنم گیسو مبر که سالهاست میان من و این قبیله ی نافرجام بابونه سخن نمی گوید. --------- سعید مرادی -- از مجموعه جمجمه های بی امضا
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1390 12:11
با اعتقاد و اعتماد و امید زندگی کن اعتقاد--- اهالی روستایی تصمیم گرفتند برای نزول باران دعا کنند .روزی که تمام اهالی برای نماز باران جمع شدند تنها یک پسربچه بود که چتر همراه داشت این یعنی اعتقاد. اعتماد--- اعتماد را می توان به احساس یک کودک تشبیه کرد وقتی پدرش او را به بالا پرتاب می کند کودک می خندد زیرا یقین دارد دست...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 فروردینماه سال 1390 08:23
سال نو مبارک
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 اسفندماه سال 1389 09:13
ای بهار ای بهار تو پرنده ات رها بنفشه ات به بار می وزی پر از ترانه می رسی پر از نگار هرکجا رهگذار تست شاخه های ارغوان شکوفه ریز خوشه اقاقیا ستاره بار بیدمشک زرفشان لشکر ترا طلایه دار بوی نرگسی که می کنی نثار برگ تازه ای که می دهی به شاخسار چهره تو در فضای کوچه باغ شعر دلنشین روزگار آفرین آفریدگار ای طلوع تو در میان...
-
زمستان زیبای اندیکا - مسجدسلیمان- ۱۴ بهمن ۸۹
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 08:25
دامنه تاراز بعد از تونل دلا
-
نقد رمان وقتی فاخته می خواند
شنبه 9 بهمنماه سال 1389 12:05
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 مروری بر داستان بلند «وقتی فاخته می خواند» نوشته غلامرضا رضایی آخر زمانی یا مدینه فاضله یی؟ Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 نقد از : محمد رضا گودرزی اقتباس از : اعتماد 12 آبان 88 خلاصه داستان؛ جوانی اهل مطالعه و روشنفکر به نام خسرو در یکی از شهرهای جنوبی کشور، شبی اطراف کافه یی...
-
یک ماجرای واقعی
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 13:57
داستان سربازی است که بعد از جنگ ویتنام می خواست به خانه اش برگردد . سرباز تازه از ویتنام به نیویورک آمده بود و می خواست به خانه بازگردد قبل از این که به خانه اش برگردد از نیویورک با پدر و مادر خودش تماس گرفت و گفت:« جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه برگردم، ولی خواهشی از شما دارم. رفیقی دارم که می خواهم اون رو با خود...
-
به بهانه 2 مرداد دهمین سالگرد درگذشت احمد شاملو
یکشنبه 3 مردادماه سال 1389 07:27
هزارو یکشب گریه چه می توانست بربایدش جزمرگ! او که بر دوش هاش می رفت و تهی نبود در دست هاش ! این تابوت هزار دست و دستان هزار قلم آرام بر دوش و برکوچه هاش آرام تر الف ب پ ت ...تا ابدیت کلام هزار واژه هزارکلام هزار ترکیب هزارو یکشب گریه و زانو بریده برجای به هراس " دشنه اش در دیس " نه دستش میان تابوت تهی که...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 مردادماه سال 1389 07:26
ای مهربانتر از برگ در بوسههای باران بیداری ستاره در چشم جویباران آیینهی نگاهت پیوند صبح و ساحل لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران بازا که در هوایت خاموشی جنونم فریادها برانگیخت از سنگ کوه ساران ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز کاین گونه فرصت از کف دادند بیشماران گفتی: به روزگاران مهری نشسته گفتم بیرون نمیتوان کرد...
-
پنج خرداد روز مسجدسلیمان روز کشف نفت گرامی باد
چهارشنبه 5 خردادماه سال 1389 09:40
همیشه پایدار باشی و برقرار ********* خوشبختی ما در سه جمله است : تجربه از دیروز - استفاده از امروز - امید به فردا ولی ما با سه جمله دیگر زندگی مان را تباه می کنیم: حسرت دیروز -اتلاف امروز - ترس از فردا دکتر شریعتی **** سه جمله انتهایی شاید بدرستی گویای دلتنگی های مردم و دریغ لحظاتی است که این شهر پشت سرگذاشته وپیش رو...
-
نوشته
دوشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1389 09:27
نوشته قولیست که قلم در آن بمنزله زبان است وخط راست در آن بمنزله آواز کشیده است و شکل های حروف درآن بمنزله لوح است و نگارپذیر، به همین دلیل نوشته بر او دیر بماند. شرف نوشته هم چنان است که نوشته قولیست پابرجای و تا خط برجای است ، آن قول از نویسنده به آواز برجای باشد.پس نوشته قولی است قائم بر ذات خویش ،هرچند گوینده آن...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 اردیبهشتماه سال 1389 10:53
به من بگو در این منزل بی نشان تا کی به اسم آینه از خشت خام سخن خواهی گفت؟ دیری ست دیوار کج از مسیر ثریا به ویرانی ویل المکذبین رسیده است به من بگو، از کاروان بی واژه چه می بری؟ جز غارت خیالی، که خبر از غفلت بی فردای تو می دهد. تو چه می دانی از اندوه ماران و، از این شب پر ملال به خدا آتش زیر خاکستر است این خرمن بی خار...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 اردیبهشتماه سال 1389 11:04
در جمهوریت افلاطون داستانی آمده است که می گوید ژیگس چوپان شاه لیدی بود یکبار که گوسفندان شاه را به قصد چرا به بیابان برد ناگاه رعدوبرق در گرفت وزلزله سختی روی داد وغاری در مقابلش نمایان شد ژیگس به درون غار رفت و در درون غار جسد مرد درشت هیکلی را دید که یک انگشتری در دست دارد انگشتر را برداشت وبیرون آمد مدتی بعد در...
-
قدر تو خدای داند وبس او نیز معلم است واستاد
شنبه 11 اردیبهشتماه سال 1389 09:27
من کسانی را دوست دارم که از خویش جانفشانی می کنند تا برتر از خود بیافرینند نیچه هرانسانی دو آموزنده دارد یکی روزگار ویکی آموزگار اولی به بهای زندگیت دومی به بهای زندگیش روز کارگرو روز معلم گرامی باد
-
نیایش
یکشنبه 15 فروردینماه سال 1389 14:38
آفتابت - که فروغ رخ «زرتشت» در آن گل کردهست آسمانت - که ز خمخانه «حافظ» قدحی آوردهست کوهسارت - که بر آن همت «فردوسی» پر گستردهست بوستانت - کز نسیم نفس «سعدی» جان پروردهست همزبانان مناند. مردم خوب تو، این دل به تو پرداختگان سر و جان باختگان، غیر تو نشناختگان پیش شمشیر بلا قد برافراختگان،سینه سپرساختگان مهربانان...
-
سرود گل
چهارشنبه 26 اسفندماه سال 1388 10:55
با همین دیدگان اشک آلود ، از همین روزن گشوده به دود ، به پرستو ، به گل ، به سبزه درود ! به شکوفه ، به صبحدم ، به نسیم ، به بهاری که می رسد از راه ، چند روز دگر به ساز و سرود . ما که دل های مان زمستان است ، ما که خورشیدمان نمی خندد، ما که باغ و بهارمان پژمرد ، ما که پای امیدمان فرسود ، ما که در پیش چشم مان رقصید ، این...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 اسفندماه سال 1388 13:31
آفرین جان آفرین پاک را آنکه جان بخشید وایمان خاک را ***** نوروز گرچه روزی است نو در سالی نو اما روز کهنه روزگاران گذشته است نوروز روز نخستین آفرینش است نوروز طلیعه شکفتن و روییدن است و فروردین موسم آفرینش آفریدگار وبهار بهترین بهانه برای آغاز وِ آغاز بهترین بهانه برای زیستن واز نو رستن آغاز موسم شکفتن این عید کهن...
-
تجلیل از یارمحمد
سهشنبه 25 اسفندماه سال 1388 12:22
دوست عزیزم یارمحمد اسدپور مدتی است که به قول اداری ها به افتخار بازنشستگی نائل شده و این بهانه ای بود که اولین همایش شعر کارکنان مخابرات خوزستان در هفته قبل همراه با تجلیل از یارمحمد باشد.یارمحمد در این مراسم شعری خواند که بی مناسبت نیست تا آن را در وبلاگ نگنجانم برایش همیشه سلامت و سعادت آرزو دارم حافظ نهاد نیک تو...
-
عقاب باش
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1388 08:25
دکتر وین دایر در کتاب « عظمت خود را دریابید » میگه : آدمها دو دسته اند ، غازها و عقابها . هرگز نباید عقابها رو به مدرسه غازها فرستاد و نباید افکار دست و پاگیر غازها فکر عقابها رو مشغول کنه . کسی که مثل غاز هست و و مثل اون تعلیم داده شده نمیتونه درست پرواز کنه و خار و خاشاک مانع پروازش میشه . ولی عقاب رسالتش اوج...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1388 11:41
بهار آمد ، گل و نسرین نیاورد نسیمی بوی فروردین نیاورد پرستو آمد و از گل خبر نیست چرا گل با پرستو همسفر نیست ؟ چه افتاد این گلستان را ، چه افتاد ؟ که ایین بهاران رفتش از یاد چرامی نالد ابر برق در چشم چه می گرید چنین زار از سر خشم ؟ چرا خون می چکد از شاخه ی گل چه پیش آمد ؟ کجا شد بانگ بلبل ؟ چه درد است این ؟ چه درد است...
-
ای مهربان تر از برگ
چهارشنبه 12 اسفندماه سال 1388 12:03
ای مهربانتر از برگ در بوسههای باران بیداری ستاره در چشم جویباران آیینهی نگاهت پیوند صبح و ساحل لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران بازا که در هوایت خاموشی جنونم فریادها برانگیخت از سنگ کوه ساران ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز کاین گونه فرصت از کف دادند بیشماران گفتی: به روزگاران مهری نشسته گفتم بیرون نمیتوان کرد...
-
به احترام مولانا
یکشنبه 2 اسفندماه سال 1388 10:13
*آخرین سروده حضرت مولانا در بستر مرگ* رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن ترک من خراب شبگرد مبتلا کن ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده بر آب دیده ما صد جای آسیا کن خیره کشی است ما را دارد دلی...
-
در قطاری که می رفت
سهشنبه 6 بهمنماه سال 1388 11:02
در قطاری که می رفت دختری آوازی از عشق های نافرجام می خواند ومن که نفس بریده از جستجوی تو می آمدم ترا در آواز او یافتم در قطاری که می رفت چه عشق های بی سرانجامی که نمی رفت شعر از غلام رضوی از مجموعه (( پس از سالها خاموشی ))
-
مسجدسلیمان - نمایی از پشت سد شهید عباسپور آذر ماه ۸۸
یکشنبه 4 بهمنماه سال 1388 11:02
-
پرواز
یکشنبه 27 دیماه سال 1388 11:12
وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز؛ و دویدن که آموختی، پرواز را . راه رفتن بیاموز، زیرا راههایی که میروی، جزئی از تو میشود و سرزمینهایی که میپیمایی، بر مساحت تو اضافه میکند . دویدن بیاموز، چون هر چیز را که بخواهی، دور است و هر قدر که زود باشی، دیر . و پرواز را یاد بگیر، نه برای اینکه از زمین جدا باشی، برای آن که...
-
نوروز
چهارشنبه 9 دیماه سال 1388 10:55
هموطن گرامی بمنظور ثبت جشن نوروز بعنوان روز بین المللی این نماد فرهنگ ایران باستان در سازمان ملل مشارکت نمایید وقبل از هر اقدام کشورهای همسایه با مراجعه به این آدرس باما همگام شوید http://www.petitiononline.com/Norouz