شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

روزت مبارک

دکتر شریعتی می گوید: 

 

زن عشق می کارد و کینه درو می کند ...

 

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر ...

 

می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ...

 

برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف  

 

قانونگذار می توانی ازدواج کنی ...

 

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...

 

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ...

 

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ...

 

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ...

 

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...

 

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...

 

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...

 

و قرن هاست که او عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای  

 

صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بربادرفته اش را می بیند و در قدم های  

 

لرزان  مردش، گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد سینه ای  

 

را  به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ...

 

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ...

 

 

 و این، رنج است... 

 

  

و من چنین میگویم :  

 

 همه در برابرت سر تعظیم فرود می آورندزیرا تمامی زندگی ما به خاطر ایثار و مهر مادرانه ات ، شکوه عشق عارفانه ات و  صفای صادقانه ات  معنا می یابد


چون هستی من ز هستی اوست /تا هستم و هست دارمت دوست


 

             روزت مبارک 

هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود

وارهد از حد جهان بی حد و اندازه شود


خاک سیه بر سر او کز دم تو تازه نشد

یا همگی رنگ شود یا همه آوازه شود


هر کی شدت حلقه‌ی در زود برد حقه‌ی زر

خاصه که در باز کنی محرم دروازه شود


آب چه دانست که او گوهر گوینده شود

خاک چه دانست که او غمزه‌ی غمازه شود


روی کسی سرخ نشد بی مدد لعل لبت

بی تو اگر سرخ بود از اثر غازه شود


ناقه‌ی صالح چو ز کُه، زاد یقین گشت مرا

کوه پی مژده‌ی تو اشتر جمازه شود


راز نهان دار و خمش ور خمشی تلخ بود

آنچ جگرسوزه بود باز جگرسازه شود


 مولانا - دیوان شمس

روزمعلم گرامی باد

مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرینش قرارداد. مخلوقی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد:


چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد              هزاران نقش بر لوح عدم زد


 از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.


قدر تو خدای داند و بس

                        اونیز معلم است و استاد


این عصاره الطاف الهی و این موهبت گرانقدر خدلوند حکیم به افراد برگزیده یعنی انبیا و اولیای نیک خود عنایت نموده است تا برای تحقق هدف غایی خلقت یعنی رسیدن به کمال انسانی ، مسیر هدایت را به بشر بیاموزند واز این روست  که معلمی شغل انبیا شد وتعلیم و تعلم به صورت سنت نیکوی الهی درآمد.


که ایزد مقامی ببخشد بلند                          برآنان که دربحر دانش درند

براعمال روشن به سرضمیر                          همه هست آگه خدای خبیر