شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

تیم دارایی مسجدسلیمان سال 1361 قهرمان باشگاههای مسجدسلیمان

ایستاده از راست به چپ : امیرحسین جمالی - محمد زمان پناهی - شاهپور دوستانی - کیومرث نبی اله - حمید جاویدان -  اردشیر رضایی

نشسته : مرحوم علیرضا صالحی - مرحوم علیمراد بابادی - حسین جلیلی - حسینعلی باهو - مسلم سلیمانی

غایبین عکس : غلامرضا رضایی - بهروز مکوندی - شاهپور کریمپور - پرویز کریمی و...

=============

خدایا! مرا معبر آرامش کن ؛‌
تا آنجا که نفرت هست ، عشق جاری سازم آنجا که خطا هست ، بخشایش بگسترم آنجا که جدایی هست ، وصل بیافرینم آنجا که لغزش و دروغ هست ، حقیقت بیاورم
آنجا که تردید هست ، ایمان بیاورم آنجا که ظلمت هست ، نور بتابانم و آنجا که اندوه است ، شادی منتشر کنم

              قسمتهایی از دعای مادر ترزا

التماس دعا


********

 انسان تنها حیوانی است که می تواند از خود ناراضی باشد .عذاب وجدان و یا ندامت و پشیمانی همیشه امکانی است برای خودآگاهی انسان آزاد اندیش .

اما اگر ما بطور غریزی آزاد هستیم پس چرا برای این آزادی عمل احساس که در ذات ماست کشمکش درونی داریم و ندامت می کنیم ایا این از فطرت پاک انسانی نیست و ایا این بواسطه حس مسئول بودن و متعهد بودن به تعهدات اجتماعی نیست ایا بخاطر این نیست که انسان یگانه موجود زنده ای است که قادر است مفاهیم قراردادی ایجاد نماید و پایبند آن باشد

پاسخ را شاید بتوان در هنجارهای اخلاقی  انسان یافت .مجموعه ای از قوانین رفتاری و ارزش هایی که در یک جامعه نهادینه می شود. یا رمز و رازهایی که در فطرت پاک انسانی نهفته است و مبدا و منشا آن خداست


حس دنـیــا نــردبـان ایـن جـهــان
حس دیــنـــی نـــردبـان آسـمـــان
صحت این حس بجویید از طبیب
صحت آن حس بخواهید از حبیب
صحت این حس ز معموری تن
صحت آن حس ز ویـرانـی بـدن
(مثنوی، دفتر اول ، ب ۳۰۳-۳۰۵)

به پاس گرامیداشت 8مهر روز مولانا

مولانا رفیع ترین قله حکمت و ادب ایران

صورت از بی صورتی آمد برون       باز شد که إِنَّا إِلَیهِ راجعون

پس ترا هر لحظه مرگ و رَجعتیست      مصطفی فرمود: دنیا ساعتیست

فکر ما تیری است، از هو در هوا       در هوا کی پایدار آید ندا ؟

هر نفس نو می شود دنیا و، ما       بی خبر از نو شدن، اندر بقا

عمر همچون جوی، نو نو میرسد       مستمری مینماید در جسد

آن ز تیزی، مستمر شکل آمدست       چون شرر، کش تیز جنبانی به دست

شاخ آتش را بجنبانی به ساز       در نظر آتش نماید بس دراز

این درازی مدت از تیزی صنع       مینماید سرعت انگیزی صنع        

  (مثنوی)


مردن تن در ریاضت زندگیست
رنج این تن روح را پایندگیست

تابدانی که زیان جسم ومال
سود جان باشد رهاند از وبال