شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

اعتیاددرعشایر

یک توبره سیخ
دوش شالی به کمربسته بودوپاپیچ هاراتازیرزانوویک جفت ربر(کفش کتانی )ته سبزبه پا،هفت بندش پرشال بودوتوبره ای ازنان وخرماوپیاز.پژواک هی هی شادمانه اش آوای دلنشین کوه بودونوای نی هفت بندش زیباترین موسیقی دشت .شامگاه که به چادربرمی گشت آنگاه که غبارهیاهوی گله فرومی نشست درروشنای لرزان لمپا شاهنامه بودوصدای حزن انگیزملای مال وحلقه تنگاتنگ وبه هم تنیده یک جمع صمیمی
که گفتت برودست رستم ببند
نبنددمرادست چرخ بلند
امروزآنروزهامرده اند.گله به امیدخدارهاشده است .اودیگرحوصله هی هی کردن نداردشال جای خودرابه کمربندی باسگک رنگی دادوازپاپیچ هم که خبری نیست .درتوبره به جای نان وخرماوپیازحالاسیخ است وپیک نیک ،چالاکی آن روزها،جست وخیزوپریدن ازفرازصخره ای برصخره ای دیگرگویی خیالی بیش نبود.حالاچشمان گودافتاده وکم فروغ به دنبال پناهگاهی است تامباداباد،گزندی برشعله پیک نیک رساند.گاه فاجعه کوچه پس کوچه های شهررادرنوردیده ،ازمیدانهاوپارکهاگذشته وگردبادخانمان سوزآن دشت وصحراوکوه راجولانگاه خویش ساخته تاهمه لایه لایه این تن رنجوربه داغ انگشت (ذغال گداخته )اعتیادبسوزد.
علی اصغراردشیری



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد