شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

داستان عشق عبدمحمدللری

اوجوانی ازاهل للرکتک که یکی ازروستاهای منتهی الیه شمالی مسجدسلیمان است بودکه درسوارکاری وتیراندازی زبانزدهمه بوددراوج جوانی باخدابس که دخترزیبای روستایش بودبهم دل می بازندپس کسان خودرابه خواستگاری خدابس می فرستداماخانواده دخترمخالفت می کنندومانع ازدواج انهامی شوندوتصمیم می گیرندخدابس رابه همسری دیگری دراورنداماچون عبدمحمدوخدابس نمی توانستندازعشق هم بگذرندواصرارووساطتهای دیگران نتیجه ای دربرنداردباهم قرارمی گذارنددرشب عروسی بایکدیگرفرارکنند.درشب عروسی بااستفاده ازغفلت اطرافیان وبابرنامه قبلی خدابس به سراغ عبدمحمدمی رودوبااسب سفیدی که درانتظارانهابودمدت هفت شبانه روزمی تازندوازمهلکه می گریزندودرشوشترمستقرمی شوندکه باتوصیه وابستگان تصمیم به مراجعت به روستای خودمی کنندامادربرگشت خان که درانتظارش بودانهارادستگیروعبدمحمدمدتی درزندان گرفتارمی شودتااینکه باکمک یکی از اطرافیان خان وپرداخت مبالغی به اواززندان می گریزدپس ازان عبدمحمدبه سراغ خدابس می روداماهنگامی که به انجا می رسدباجنازه خدابس که باسم به قتل رسیده بودمواجه می شود.دلداری اطرافیان نمی توانداتش انتقام اوراخاموش کندبه همین جهت کمربه قتل برادران خدابس وپسرخان که قراربودباخدابس عروسی می کندمی بنددوپس ازرسیدن به مقصودخودبرای مدتهای مدیدبه نقطه نامعلومی می رود

دراوصاف این عشق پاک اشعارزیادی سروده شده است :

عبده محمدللری سیچه نمردی
چارشنبه بیست ویکم خت گله بردی
 
(( عبدمحمدللری دراواخرعمر-اواسط دهه ۷۰ روستای للرکتک
))

نظرات 3 + ارسال نظر
فرهاد چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:22 ب.ظ http://fafagugu.persianblog.com

سلام دوست عزیز

وبلاگ خوبی داری ... موفق باشی

خواستی به من هم سری بزن ... اگر خواستی به آدرس وب برو یا واسه اینکه راحت تر باشی برو

www.farhadkey.tk

احمد دوشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 10:07 ب.ظ

سلام
من بختیاری نیستم ولی بنا به موقعیت شغلی در مسجد سلیمان اقامت دارم .واقعا مردم جالبی هستند.عبد ممد للری هنوز زنده است فکر کنم ۱۰۰ سالی داشته باشه .مردم اینجا فوقالعاده احساسی هستند و البته کمی تنبل .اردشیر جان برای شما ارزوی موفقیت میکنم امیدوارم روزی با همت مردم شهری اباد داشته باشید

محمود پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 09:49 ق.ظ

سلام اردشیر جان
مو ضوع بسیار زیباست ولی مطلب بسیار کم گفته شده است ای کاش امکا نش بود که با او مصاحبه ای میکردید اگر ایشان در حیات هستند . سو ژه بسیار جالبی است برای یک فیلم سینمائی .امیدوارم که این ارزوی دیر ینه بنده در رابطه با مستند شرن و به فیلم در امدن این جریان به حقیقت بپیو ندد.
برای شما ارزوی موفقیت میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد