داراب افسربختیاری-شاعروسخن سرای بختیاری

آنکو براه عشق ووفا پایداربود                 افتداگرزپای دریغ وعجب بود
برفرق شاعران سخندان نکته سنج         داراب افسرافسرشعروادب بود
                              ********************
داراب افسر فرزند آقا اصلان از طایفه احمد خسروی بختیاری می باشد که مادر آقا اصلان خواهر حسینقلی خان ایلخانی و مادر داراب بی بی گوهر دختر حسینقلی خان می باشد. وی در سال 1279 شمسی در چقاخور در دامنه کوه کلار متولد گردید که دشتی زیبا و با صفاست و هم اکنون دریاچه سد آنرا در بر گرفته و باغهای سر سبز آوارگان قسمتی از این دشت را پوشانده، چشمه تنگ صیاد از کنار روستاهای آن می گذرد و وارد دریاچه سد می گردد. خوداومی گوید:
گرکسی پرسیدافسرکیست برگویش جواب 
بختیاری زاده ایافسرده حالی بیش نیست 

وی دارای تحصیلات قدیمه و مردی پر تلاش و جستجوگر بوده که علوم زمان خود را فرا گرفته و از سال 1320 شمسی مقیم اصفهان گردید.  از سی سالگی سرودن شعر را آغاز نموده و شعر گویشی را با نام رستاخیز مسجد سلیمان سروده که تئاتر گونه است؛ از نابسامانیهای کارشناسان نفت در منطقه مسجد سلیمان سخن می گوید که بارها بصورت تئاتر بروی صحنه آمده است و حاکی از افکار وطن پرستانه و احساسات حق طلبانه او است.  زیباترین شعر او منظومه همیلا و عمرویه است.  شادروان داراب افسر از طلایه داران بومی سرود به لهجه بختیاری است که اگر پیش از او افراد دیگری آغازگر این شیوه بوده اند ولی افسر آنرا در حد کمال خود سروده و بیش از نیم قرن است که اشعار گویشی او زبان به زبان نقل   می گردد و آن لطافت و حلاوتی که در شعر گویشی او وجود دارد در شعر فارسی او وجود ندارد.  شادروان افسر در سالهای آخر عمر خود یعنی در سال 1337 شمسی به علت عارضه سکته نیمی از بدنش فلج گردید و خانه نشین شد و طولی نکشید که چشم از جهان فروبست و در تکیه میر تخت پولاد اصفهان بخاک سپرده شد؛ ولی آثار جاودانی او سینه به سینه در دل کوهستانهای بختیاری جاری گردید و به ابدیت پیوست. 
گردنم صورت چی ماه تودیدن داره
شهداله که نازتوکشیدن داره
خال ورکنج لوت دیدم وای خوب گدنه
نقطه هرجاکه غلط وست مکیدن داره
توگدی هرچه دل تنگت اخوواموبگو
بشنوایدوست که شرح موشنیدن داره
....
این شاعرآزاده وبی اعتنابه دنیامعتقداست:
چه حاصل است زعمرم جزاینکه می گویند
که افسرآمدواین قصه راسرودوگذشت
******
شو مهتاب منه باغ مو وتو یکجا
چهچهه بلبل ومستی شراب خولر
دست موگردن تو دست توورگردن خم
روح درحالت پرواز وتنم زیر وزبر
یونه اگن زندگی خو یونه اگن وقت عزیز
یونه اگن لذت عمر ویونه اگن حظ بشر
کافرم ارببرم هیچ مواسمی زبهشت
ناکسم اربکنم یادزحوض کوثر
اسو بایدبگم ای چرخ فلک چرخ مزن
اسوبایدبگم ای وقت ز ای ما مگذر
گله مندم زتوایدوست توهم خوت دونی
آخرس رحم نکردی توبحال افسر------شعرازداراب افسربختیاری