****
غم بانوی زیگورات****
بسپاربه وزین ترین کوچ
سوخته های نفست
شروه های ناسروده ات
که زیباسروده است
درهجاهای شناورمنجق وپولک
همه
زردکوه دنااشترانکوه
رابرپرچم
می نا
بسپاربه وزین ترین کوچ
مرهم نیایش
دندالبرزخم های کهنه سیاوشان
ودورترازمردمک زمردین
شوشیناکپیش ازآنکه گیسوی بریده ات
درسوگ سهراب
سربرزانوی خاک گذارد
غم بانوی زیگورات
دیریست واپسین نگاهت
قاصدی سرگردان
درسیال دودوآهن وسیمان
گل واژه های نیایش را
دردهلیزبی روح کوچه ها
گم کرده است
***شعرازحسین حسن زاده رهدار***