این دل که درمشت می فشرم
شیپور تو می شناسد و
بامهمیزمرگ نمی جنبد
مگر که ستارگان بی شکیب
ازقفای آسمان
دوباره ی من بجویند
وقتی که فقط گلی
در زمین دارم .
اینک
در ازدحام اهن و دود
حسرت اواز کبکی دارم
و
سایه ء بلوطی
شعرازآریا آریاپور
shere jalebi bood hamshahri movafagh bashi !!movafagh bashi !!
زنده باشی همشهری . دست شما درد نکنه.
حمید عزیز سلام
گاهی که آهوی خیالم دشت نفتون و پشت برج را در مینوردد
یاد خنده های صادقانه ات ٬ آسمان دلم را بارانی میکند٬
خوشحالم که هنوز بارقهء امیدی هست و گلی میجویی!
خوشحالم که هنوز در موزه ها شیپور میجویی؟!
برایت میسرایم:
گردواری که کردم
چهار ستون گ ر ی ز را در گودی چشمانم کاشتم
پنداشتم
جوانه میزنم به صبح
اینک
در ازدحام
جناب اقای اردشیر
با درود فراوان
ادامه شعری که در ستون نظرات اورده شده ٬ از قلم
افتاده ٬ لطفا اصلاح فرمایید ٬ فرود شعر اینگونه است :
اینک
در ازدحام اهن و دود
حسرت اواز کبکی دارم
و
سایه ء بلوطی