شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

سقراط درپاسخ به اینکه داناترین مردمان کیست ؟خودرا داناترین خواندزیرا به باور خود می داندچقدرنادان است .اوبااینکارمی خواست تفکری رااشاعه دهد که دانایی امری فراتر از انسان است ووظیفه انسان اعتراف به نادانی خویش می باشد.قرنها لازم شد تا کسانی همچون کانت ،باخ ،نیچه ،مارکس ودیگران دانایی را به سطح واقعیت وانسانی بودن آن درآورند دانایی مانندبسیاری پدیده ها امری لایزال وابدی نیست  اما انسان فطرتا میل به دانستن دارد وذهن پویای او همواره درپی معرفت سیال است  ذهن انسان همچون باغچه ای است که نیاز به رستن دارد باید درآن نهال گل کاشت ونهال ها راپرورش داد چه بسا درغیراینصورت علف های هرز درآن رشد خواهندیافت

گرچه انسان موهبت های الهی منحصربفردی داردهمچون اراده ،قوه تخیل ،وجدان ،اراده ،خودآگاهی .این مواهب می تواندسازنده ابعادمختلف زندگی بشرباشد اما  سرآمد وبواقع برآیند همه اینها تفکرکردن است .تفکرکردن وخلق کردن ودرعین حال تفکرکردن درخصوص فکرکردنش . درهرحال ماهیت وجوهره ما درتفکروتخیل ماست . تفکر  همانگونه که انیشتین می گوید سخت ترین کارهاست به باوراو تخیل ازدانش با اهمیت تر است چرا که دانش به نوعی زاده قوه خیال است زاییده ذهن انسان وهرچیزی که خواه درعلم خواه درهنر ویادرکسب وکارشکل می گیرد ازتخیل مایه میگیردوحاصل ذهن خلاق اوست . به همین دلیل هم وقتی که این حاصل اندیشه های انسان درظرف مکان وزمان قرارگیرد همچون صدف گوهرهای گرانبها پدیدمی آورد گوهر گرانبها وارزشمند که روشنی وبیداری ارمغان آن است شاید ازاین روست که ویکتورهوگو معتقداست که :چیزی نمی تواندجلوفکری رابگیرد که زمانش رسیده باشد.   ذهن نیاز به تنفس دارد نیاز به هوای تازه تا بقول سهراب تنفس هوای آلوده اوراملول نسازدحتی اگر ازثلاله درختان هم باشی انسان ضبط صوتی نیست که هرچه شنیدضبط کند انسان گوش می کند وآنچه رابدان علاقه داردبه خاطرمی سپاردازاین رو میل به دانستن ودانایی درانسان سیری ناپذیراست واین رمز جاودانگی دانایی است

ضرب المثلی می گوید :  اندیشه ای بکارتا عملی درو کنی .عملی بکارتاعادتی درو کنی .عادتی بکارتا منشی درو کنی ومنشی بکارتا تقدیری درو کنی .

بدینگونه دنیایی شکل می گیردکه زائیده وحاصل ذهن خودماست . اما آیا می توان برای خود دنیایی ساخت که حاصل فکرخودماست .؟

 افسوس که گاهی دل می ماند واحساس مان . دل می ماند ویک دنیا کلام ناگفته  و دل می ماند وسه تا نقطه

شایدهم بقول حافظ :

           تکیه برتقوا ودانش در طریقت کافری ست                   راهرو گر صدهنر داردتوکل بایدش

شاید بایدبه انتظارنشست تافیض روح القدس مددفرماید ودم مسیحایی او دنیایی برای ما خلق کند اما برای رسیدن به سعادت وموفقیت باید رهرو بود توقف جایزنیست

وچه زیباست کلام گاندی  او می گوید:من نمی خواهم خودرادرچهاردیواری خانه ام با پنجره ای بسته زندانی کنم بلکه می خواهم اطاقم دارای پنجره های گوناگونی باشد که نسیم اندیشه ها وفرهنگ های گوناگون از آنها بر من بوزد اما به آنها اجازه نخواهم داد که مرا با خودببرند

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 3 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:12 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد