شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

کشف حقیقت

بورخس نویسنده بزرگی است. این نویسنده نابینای آرژانتینی چند سال پیش از مرگش حرف‌های جالبی زده است که مثل داستان‌هایش حکمت‌آمیز و رازآلودند:
...
من در زندگی‌ام با آدم‌های مشهور زیادی برخورد داشته‌ام اما هیچیک از آنها برایم ماسه‌دونیو فرناندز نمی‌شود. او بیشتر از هر کس دیگری بر روی من تاثیر گذاشت. . . اوایل جوانی‌ام، من او را فقط شنبه به شنبه می‌دیدم اما تمام طول هفته به حرف‌هایش فکر می‌کردم و کتاب می‌خواندم. حرف‌هایش به طرز عجیبی در من نفوذ می‌کرد. او شنبه‌ها می‌آمد کافه ریواداویا واقع در میدان اونسه، و من هم مثل خیلی‌های دیگر، شنبه‌ها فقط به عشق شنیدن حرف‌های او به آن کافه می‌رفتم. جالب اینکه او آدم بسیار کم‌حرفی بود. حتی توی همان کافه هم هیچ‌وقت خودش شروع به صحبت نمی‌کرد. همیشه منتظر می‌شد تا دیگران بر سر موضوعی گفتگو کنند و درست هنگامی که بحث گره می‌خورد، با حجب و حیای خاص خودش وارد بحث می‌شد. حرف‌هایش جنبه اثباتی نداشت، اغلب سوالی بود و طرف آن سوال هم همه ما نبودیم. معمولا به سمت کناردستی‌اش برمی‌گشت و مودبانه می‌پرسید: به نظر شما اینطور نیست که . . .؟ و سوالش را می‌پرسید اما همان سوال یک طوری بود که مسیر بحث را عوض می‌کرد و انگار همه چیز روشن می‌شد. . .
من ایمان دارم که ماسه دونیو هیچوقت خودش را در کتاب‌های خودش آشکار نکرد. او را باید در صحبت‌هایش جستجو کرد. به نوشته‌هایش بی‌اعتنا بود. هر بار که خانه‌اش را عوض می‌کرد، انبوهی از دست‌نوشته‌هایش از بین می‌رفت. یک بار به او اعتراض کردم که آن نوشته‌ها را نباید از دست داد. با خنده پرسید: تو واقعا فکر می‌کنی من آنقدر دارا هستم که بتوانم چیزی را از دست بدهم؟ تازه، آن نوشته‌ها همان چیزهایی هستند که من همیشه دارم به آنها فکر می‌کنم پس نمی‌توانم گُمشان کنم. . .
 به نظر من آنچه او را تا این حد تاثیرگذار کرده بود، اندیشیدن به سوال‌های اساسی زندگی بود. او فقط به دنبال حقیقت بود. در جوانی‌ام همیشه فکر می‌کردم که ماسه‌دونیو شب‌ها را تا صبح بیدار می‌ماند و فکر می‌کند که زندگی چیست؟ من کیستم؟ کائنات چیست؟ من در زندگی چه هدفی دارم؟ و . . . او شیفته کشف حقیقت بود و اعتقاد داشت که کشف حقیقت چندان مشکل نیست اما القای حقیقت واقعا مشکل است. یک بار به من گفت که اگر بتوانم مدتی در بیرون شهر بگذرانم، روی چمن دراز بکشم و ماسه‌دونیو (خودم) و برکلی و شوپنهاور و فلسفه اولی را فراموش کنم، در یک لحظه می‌توانم همه چیز را درک کنم اما بلافاصله اضافه کرد که البته بیان آن حقیقت از طریق کلمات مسلما کار طاقت‌فرسایی است. . .
بورخس اعتقاد داشت که اگر شخصیت ماسه‌دونیو فرناندز تا این حد تاثیرگذار بوده، علتش این است که او به سوال‌های اساسی زندگی اندیشیده و در حد توان خودش حقیقت را شناخته است. درباره خود بورخس هم می‌توان ـ و باید ـ به چنین چیزی معتقد بود؛ درباره بورخس‌های دیگر هم همین‌طور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد