گل آن گلدانیم
سرو آن سامانیم
که در او ریشه ماست
ما غریبیم در این آبادی
ما اسیریم در این آزادی
چند گاهیست که از راه دراز
به تماشای نسیم آمده ایم
به تماشای کویری که
ز همت سبز است
ز تکاپو سرشار
وز اندیشه
بهار
ماغریبیم در این آبادی
دل ما اینجا نیست
دل ما آنجاییست
که در او ریشة ماست
راستی
ما به چه کار آمده ایم ؟
پی بیداری
شبنم
نور
پی پر بار شدن
باریدن
پی خورشید شدن
تابیدن
پی آبادی ویرانی خویش
پی آزادی زندانی خویش
پی سامان پریشانی خویش
پی جبران پشیمانی خویش
ماغریبیم در این آبادی
ما اسیریم در این آزادی
جای ما اینجا نیست
جای ما آن جاییست
که او در ریشه ماست
باز باید برویم
باز کاشانه خود را
باید آباد کنیم
خاک ما تشنه باریدن است
ما سزاوار تقلای خودیم
رستگاری صدفی نیست
که آن را موجی
بکشد تا ساحل
و در او مرواریدی باشد
غلطان
نایاب
هیچ صیاد زبر دستی نیز
باز بی تور و تقلا حتی
ماهی کوچکی از دریایی صید نکرد
ما سزاوار تقلای خودیم
هر چه ویرانی از تیشه ماست
رستگاری
شادی
آبرو
آبادی
آرزو
آزادی
همه از رویش اندیشه ماست
باز باید برویم.....
خاک ما تشنه باریدن ماست
مرحوم مجتبی کاشانی
سلام آقای رضایی
شعر قشنگی بود . خوشحال میشم اگه سری به وبلاگ من بزنی و نظرتو در رابط با شعرهای بختیاری بدی
من با اجازه وب شما را لینک کردم .
قربان شما داودی
سلام همشهری . خیلی دوستت دارم به خدا...
سلام
و درود بی پایان ....
سلام.وبلاگتون همش عالیه.هم مطالبش و هم غالبش.
شما اهل مسجد سلیمانید؟ من اهل اونجام. خوشحالم که یه کانون از هم شهری های خودم پیدا کردم.
مرسی.
سلام اردشیر عزیز. هماره خوب و خوش و سلامت باشی. به تماشای خنده من بیا!
سلام. من مسجد سلیمونمونو دوس دارم ولی یه زمانی رونق داشت ولی الان ففط دارن از منابعش استفاده می کنن.
رفته بودم تهران.راننده تاکسی پرسید اهل کجایی؟
گفتم مسجد سلیمان.
می دونید چی گفت؟گفت:مسجدسلیمان کجاس دیگه؟
فک کنم توی نقشه دنیا نباشه!!!!!!!!!!!!!
مرسی.من آپدیتم.
باسلام خدمت اردشیر بزرگوار
شعر زیبائی را انتخاب نموده اید خدا روح شاعر آن را قرین رحمت نماید منتظر دیدار باصفای شما هستم در پناه حق پیروز وسربلند باشید
سلام.
من آپ کردم .سر بزنین.
مرسی.
سلام شعر خوبی است. اگر شاعر را می شناسی قدری در باره او بنویس.سلامت وبر قرار باشی.