شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

 

روایت  کوچ

هنگامی که گرمسیر به زردی می گراید ایل دیگر بار در مال کنون ؛ سفر حیات بخش خود را آغاز میکند . مردان و جوانان ایل را تا سردسیر همراهی کرده و خود پس از درنگی کوتاه تنها برای درو به گرمسیر باز میگردند یا آن که به اقتضای درو در گرمای تفته جنوب می مانند  و با نگاهی پر حسرت کوچ ایل را نظاره می کنند. تا دور از  یار و دیار در غربت گرمسیر داس بر ساقه گندم بکشند و رنج توانفرسای کار را با نوای موسیقی و زمزمه خویش تسکین بخشند.
       آواهای برزیگری حدیث این دلتنگی هاست و هجران و سختی کار نفس گیر  درو که در الفاظی عاشقانه و پر حسرت ؛ تنهایی آدمی را در غربت دشت سوخته به بادهای گرم و عطشناک گرمسیر می سپارد و در آن سو ایل در کنار چشمه ساران گوارا و سردسیر   سبز و دلکش در پهنه دامان افشان خوش چویل و ریواس و کرفس رحل اقامت افکنده و سلسله جبالی بلند و سرکش در این میان حائل ... (هدایت اله شریفی -باتشکر)

*****************

سوء تفاهم یا سوء نیت

آدم خوب یا بد وجود ندارد، بعضی کمی خوبتر یا کمی بدترند، اما عامل تحریک همه بیشتر سوءتفاهم است تا سوءنیت، یک‌جور نابینائی نسبت به آنچه در قلبهای یکدیگر می‌گذرد. هیچکس دیگری را به دیده واقعیت نمی‌بیند بلکه همه از محدوده نقصهای ضمیر و نفس خود به دیگران می‌نگرند. ما همه در زندگی خود یکدیگر را همین‌طور می‌بینیم. خودبینی، ترس، هوس و رقابت (تمامی این کژیهای درون نفس ما) دیدگاه ما را نسبت به دیگران تشکیل می‌دهد. به تمامی این کژیهای نفسانی خود، کژیهای نفسانی دیگران را نیز اضافه کن و آن وقت خواهی فهمید که از پس چه شیشه تار و ماتی به یکدیگر می‌نگریم. این شرایط در تمامی روابط زندگی موجود است مگر در یک مورد نادر، یعنی هنگامی‌که دو نفر نسبت به یکدیگر چنان عشق عمیقی احساس کنند که تمامی این لایه‌های کدر و مات در مقابل آن بسوزد و فرو ریزد و آن‌دو قلب‌های برهنه یکدیگر را ببینند... .

تنسی ویلیامز به نقل از آوازهایی که مادرم به من آموخت، رابرت لیندزی

نظرات 4 + ارسال نظر
شیخ رباطی دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:37 ق.ظ

وهر چه هست برای ما خواهد ما ند وآن عظمت بی چون وچرا قومی است که خود را در سرزمین های سر سبز بختیاری با آلاله های بهاری وگلهای بابونه ای می بینند که یاد آور میدااامیدهای سبز مردان وزنانی است که رندگی را در چم خم جاده های پر پیچ وخاکی وآماده انتظار می بینند وهر جا که می خواستند به امید فردا زنده باشند شبانه و بدون دغدغه های ناامیدانه سر را به زمین می گذارندواینان هستند مردمان سخت

کیارش- از سرزمین پنج خورشید پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:49 ب.ظ http://5sunland.persianblog.ir

درود آقا اردشیر
در سینما فیلمهای معروف به فیلمهای جاده ای از سبک مختص به خودش برخوردار است.برای من سئوال است که چرا در این سینمای ما چرا از یک ژانر ناب ( کوچ) کسی اثری هنری نیافریده است. موجودات هم به یکسری کارهای مستند خلاصه شده اند.
آخرین (نزدیکترین عضو عکس به بیبننده یکی از بی گذشترین اعضای ایل می باشد- نصیب گرگ بیابان هم نشود)

کیارش- از سرزمین پنج خورشید یکشنبه 18 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:15 ب.ظ http://5sunland.persianblog.ir

درود
همه چیز زیر سر این نفس نفس بر است.خوش داشتن یا بد دیدن قبل از رویت دست می دهد.آنوقت آدم می نشیند و ساعتها خود و دیگران را آنالیز می کند.انسان بدلیل شرطی شدن بیشتر اعمال و عکس العمل ها را انجام می دهد.

مطلب جدیدی در مورد یکی از بانوان ادیب بختیاری دارم و همچنین چند شعر از شاعران شعر ناب.سیروس رادمنش .هرمز علی پور . آریا آریاپور (حمید). علی مرادموری( علول) .
بدرود

محمد مراد سه‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:22 ق.ظ

بادرود به آقای رضایی عزیز

آنگو نه که از مطلع مقاله هم بر میاید در جهان هستی هیچ چیز مطلق وجود ندارد هر کسی برای خود دو قالب میسازد
یکی خوب ودیگری بد هر که در این قالب باشد خوب و.....
آنچه از این قاعده استنتاج میشود تفکر استعماری انسان
است رفتار هر کسی منطبق بر آرمانهای ما باشد انسان خوبیست ؛اگر به انسانها تجریدی نگاه کنیم این نتیجه گیری معقول بنظر میرسد اما اگر هر کسی را در کانون تعداد بیشماری پیکان که بسوی او نشانه رفته اند ببینیم طبعن
همه انسان ها در قالب اولمان یعنی خوب قرار خواهیم داد
بنابراین ازپس شیشه تار و مات یکدیگر را دیدن نهایت خود خواهی و خود بینی ست پیروز باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد