شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

شهرمن M.I.S

مسجدسلیمان (پارسوماش)زادگاه کورش واولین شهر پارسی تبار

هرمز علیپور

 نسخه پیچ شاعر

نام ؟
هرمز، کوتاه شده ی هرمزد/ اهور مزدا.
 نام خانوادگی؟
علی پور.
شهر تولد ؟
ایذه ـ مالمیر. ایذج.
نام محله ی کودکی ؟
بی بیان ـ محله ای در مسجدسلیمان ، از 4 سالگی به بعد .
یک خاطره از دوران کودکی؟
گم شدن در گودی های پی بنیاد شده ی یک ساختمان ساده .
دوستان دوران تحصیل؟
شاخص ترین شان علی مراد فدایی نیا داستان نویس مدرن که در امریکاست. مراد مؤمنی یکی از مقامات شرکت نفت که بازنشسته شده و دوستانی دیگر که یا معلم یا پاسبان یا فوتبالیست شدند.
 همه شغل های قبلی؟
غیر از آموزگاری، رانندگی تاکسی، نسخه پیچی در داروخانه ها، پزشکیاری در کلینیک ها.
اولین اتفاق که در زندگیتان رخ داد ؟
هیچ گاه از یاد نمی برم شبی که در روستای اکنون متروکه قلعه سرخ (قلعه حاج اسکندر)از روی«لوکه»افتادم و عیب ندیدم.
 اولین ضرب المثل که از آن خوشتان آمد ؟
«بو دام ز دالوم ایای»(محلی بختیاری)، بوی مادرم از مادربزرگم می آید.
تکه کلام همیشگی؟
جداً، ای ...
سابقه اخراج از مدرسه را دارید؟
اخراج  از آموزش و پرورش به مدت 3 سال .
هترین بهانه برای اینکه سر صحبت را با کسی بازکنی؟
ببخشید آقا هوا یه جوریه یا حال من خوش نیست.
چگونه می توان از ادبیات استفاده ی بهینه کرد ؟
با گل چین کردن بخش هایی که با انسان غمخوارتر است.
ادبیات برای شما دارای چه ارزش و اهمیتی است؟
در زندگی خودم معادل نفس کشیدن است و متأسفانه گاه این تعلق در دلبستگی یا کندگی ام با دیگران به شکل بی رحمانه ای رخنه می کند.
درباره پست مدرن چه نظری دارید؟
پدیده ای است ناگزیر، در جهان و در کشور ما هم دارای جلوه ها و مناظر و تعاریف گاه متناقص از سمت گردانندگان آن است، دغدغه ی من اما نیست!
چرا نامتان را هرمز گذاشته اند؟
به تأسی از نام های یکی از بزرگان مورد احترام خانواده ی مادری من که در  ایذه و اصفهان اهل دانش و هنر و سفر بودند. در تذکره ی شاعران بختیاری نام دو تن از آنها هست: میرزا مراد پرچمی و ستار پرچمی بختیاری که این دو خوش خط و خوش چهره بودند. اولی یکی از قضات اصفهان بود که جوانمرگ شد و دومی آخرین سمت اداری اینک ریاست کارگزینی آموزش و پرورش خوزستان بود.
در مورد عشق چه نظری دارید؟
در جوانی با هیجان همراه است.در سن امروزی من با اندوه و آرامی.یکی از لغات آلمانی است و من که همیشه چشمان عاشقی داشته ام.
نظرتان در مورد شمارش معکوس؟
برای برخی امور آغاز و برای عمر انجام است.
بی کاربردترین واژه ؟
واژه های تعطیل بسیارند.
بهترین شاعر ایران؟
شاعر بد اصلاً نداریم. هر شاعری که در شعر و فرهنگ ما پذیرفته می شود از خوبان است.
چه شعری را بیشتر دوست دارید؟
شعر خاصی را در نظر ندارم. شعرهای خوب خوانده ام زیاد از شاعران معروف و گمنام.
نظرتان راجع به پاورقی ؟
عصای متن.
بزرگترین ادای شاعری ؟
شلخته نمایی و بی نظمی نفرت انگیز.
 یک تعریف سریع و کامل از شعر؟
به بخش سریعش نظر دارم : متن پیامبران زمینی.
نظرتان راجع به کسانی که نام می برم چیست؟
احمد شاملو: جهانی ترین شاعر ایران.
فروغ: خواهر تمام شاعران صادق.
سهراب:با برخورداری از زندگی اشرافی اما عصاره ی تنهایی درون.
نیما:تهمتن شعر ایران.
آتشی: مادرزاد ترین شاعر معاصر.
صالحی: پرکار و تأثیر گذار.
آهنین جان: شاعری درخشان.
قبول دارید که شاعری رمانتیک هستید ؟
اولاً خودم نمی دانم.دیگر این که عیب و حسن این خصلت بدطوری تشکیل گرگ و میش می دهد.
نظرتان راجع به شعر سپید چیست؟
 بدون احتساب زوائد و سوء بهره بردن ها شعری است که قدرت پروازش بیشتر است.
نسبت به پنج سال پیش چه تغییری کرده اید؟
آرام تر شده ام و موهای دستم سپید شده و تنها خودم را مسئول برخی کاستی ها می دانم و به زندگی و مرگ هر دو صمیمی تر شده ام.
چقدر به آراستگی در شعر اهمیت می دهید؟
در حدی که به تصنع نکشد.
 اگر امکان تصویربرداری از خواب هایتان وجود داشت کدام یک را به فیلم تبدیل می کردید؟
خواب هایی را که در کنار پیامبران هستم، می گیرم.
کابوس بیشترین شب ها؟
تنگاتنگ بودن زندگی با خشونت جهانی در قالب جنگ تا یک سیلی به ناحق خوردن.
اگر زندگی شبیه راه رفتن بود شما چگونه راه می رفتید؟
بر پنجه ها رو به زمین و با تلفیقی از طمأنینه و شیب.
واکنشتان هنگام عصبانیت؟
عبور از خود و نشستن در کنج خاموشی.
 اگر ادبیات ایران وزارتخانه بود چه کسی وزیرمی شد؟
آن که کمتر شاعر است و می ماند ، هست.
به کدام یک از کارهای قبلی تان می خندید؟
هیچ کدام .
به خاطر شعر با کسی قهر کرده اید؟
قهر نه، دوری کرده و می کنم. با شاعرانی که نه قدر خود و نه شعر را می دانند و نه ارزان فروش که شعر را حراج کرده و می کنند.
چقدر بدخواه دارید؟
فکر نمی کنم، بدی نکرده ام.
نظرتان راجع به خط خوردگی؟
اعلام حرف کلمه و بی هیاهو آدمیان.
اگر کسی موهای سرش را بلند کرد شاعر است؟
اخوان بلند کرد امروزه بلند می کنند و هستند. موی بلند برازنده ی زیبایی است یا زیبایی برازنده.
از چه کسی بدتان می آید؟
از کس خاصی بدم نمی آید، از بسیاری اما دلم به درد می آید.
نظرتان راجع به انتقاد چیست؟
نباشد زندگی گورابه می شود و آدمی.
نظرتان راجع به نرگس فردا، اوراق لاجورد و فاخته هیمالیا؟
هیچ کدام مزاحم من و شعر ایران نیستند.
اگر زندگی یک روزنامه بود؟
جهان می شد آشپزخانه ی بدون حصار.
 نظرتان راجع به صفحات ادبی نشریات استان ؟
مدت هاست بی اطلاعم اما وقتی بودم و می دیدم. معتقدم هر کدام با هر نیت شکل بگیرد در نهایت در روشنگری بعضی موارد یا ثبت آماری نام های تازه تر می تواند کمک کند به شعر علاوه بر این که می توان از هر کدام و عده ای را دوباره دید و عریان و این خوب است.
از صفحات روزنامه ها کدامیک را قبل از همه می خوانید؟
وقتی می خوانم اول فرهنگ و اندیشه،بعد سیاسی.
اولین اثر چاپ شده ؟
یک غزل در مطبوعات کشور.
در شعر چقدر موفق بوده اید؟
من، شعر را زندگی کرده و می کنم کار به چیز دیگری ندارم.
در زندگی چطور؟
توفیق در زندگی یعنی غلبه بر غیر درون و این نصیب چه کسی شده؟
اولین بیتی که سرودید ؟
یادم نیست.
اولین شاعری که دیدید؟
از بزرگان، در آغاز نادرنادرپور و بعد شاملو.
نظرتان راجع به شعر استان؟
پرحرارت ترین بخش شعری ایران است. به هر شکل که تقسیم ببندند این شمول را دارد: درخشان، فرهنگ ساز، جریان ساز، تأثیر گذار و باز آفرین و... .
درباره ی چند دستگی شاعران استان چه نظری دارید؟ 
طبیعی است!
بعضی شاعران استان به جای شعر به تخریب دیگران می پردازند،نظر شما در این مورد چگونه است؟
اگر قرار است کسی یا موقعیتی با موضع گیری دو یا ده صفحه هنری و ده یا صد تا آدم به راحتی فرو بریزد همان بهتر که نباشد. کسی که به تخریب دیگران بپردازد خودش را تخریب کرده است.
نظر دانش آموزان در مورد تدریس شما؟
بی سوادی ام را به محبت ام می بخشند.
بهترین نمونه ی عشق در ادبیات؟
فرهاد.
آشناترین نام در ادبیات ایران؟
حافظ .
حس تان بعد از خواندن بوف کور ؟
مثل خیلی از جوان های امروز یادم نیست.
 آخرین سوءتفاهم؟
سوءتفاهم ها بیدار می شوند با هستی در سال 1325.
معنی عبارت«نرود میخ آهنین در سنگ»؟
یعنی هی هالو ولش کن.
شما نقاش هستید؟
نه. اندکی می دانم .
زشت ترین عادت نقاش؟
توضیح دادن.
در کارهایتان بیشتر از چه رنگ هایی استفاده می کنید؟
با حساب این که نقاش نیستم بیشتر بنفش و قهوه ای.
رنگ غالب؟
آسمان و آب .
یک تعریف از حوض نقاشی؟
آب آن هرگز نمی گندد.
سیاسی ترین بخش زندگی تان؟
وقتی که در رژیم گذشته قبل از پیروزی انقلاب تنها در بند بودم و جانم را مدیون پیروزی انقلاب می دانم.
اگر از شما بخواهند نامی بر نوزادی بگذارید؟
دختر لیلا ، پسر کهیار.
اسطوره ی موردعلاقه؟
پرومته .
 چند سطر از آن چه دل تنگت می خواهد بگو؟
خدایا مرا ببخش.
خدایا آنان را که فکر می کنند شاعری، یک لذت زودیاب است راهنمایی کن و بعد بی خطرترین مردانگی به ظاهر پریدن به نام های مرده یا مردگان زنده ای که سهمناک اند.
 یک بیت شعر برای حسن ختام ؟
از یک غزل است از خودم:
عکس جوانی مرا دور کن        
یا که بزن
چشم مرا کور کن

منبع :خبرگزاری جنوبگان http://jonoobegan.com

نظرات 5 + ارسال نظر
اختر سه‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:12 ب.ظ http://akhtar.ghasemi.blogfa.com

درود برتو اردشیر عزیز و ممنون ا زاینکه ابن مصاحبه خیلی قشنگ با هرمز علی پور عزیز ما را اینجا گذاشتی خیلی خوب بود. از همین جا دورد به هرمز علی پور و سید علی صالحی می فرستم
ایکاش اردشیر عزیز بتونی باهوشون تماس بگیری که اگر مایل باشند برای این برنامه تقدیر از مسجدسلیمان و برنامه صدسالگی تاریخ نفت در ایران مطلبی یا شعری دارند؟
ممنون میشم
اختر

کابنگرو چهارشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:55 ق.ظ http://sevemis.blogfa.com

دست مریزاد آ اردشیر
مصاحبه ی عالیی بود و در عین حال گفتنیهای بسیاری در خود داشت
سردیاری بختیاری آرمونمه

محمد داودی یکشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:24 ق.ظ http://khorbeh.blogfa.com/

عکس جوانی مرا دور کن
یا که بزن مرا
چشم مرا کور کن
سلام اردشیر عزیز
مصاحبه بسیار جالب و ارزشمندی است .
بهت تبریک میگم .

محسن م یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:33 ب.ظ

چه خوب خوب بود نام گفتگوگر را می نوشتی

رحیم چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:52 ق.ظ

اقا اردشیر دستت درد نکند ولی هرمز تا حالا چه نقشی در تحولات و رشد وارتقا جایگاه مسجدسلیمان داشته است به جز سیگاری روشن کند واز خود بگوید و سبید سرایانی که چون صوفیان دور از انظار سر در درون زانوان نهاده اند تا فردا را دیگران برایشان رقم زنند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد